بررسی نظام مطابقه در بَنافی، پاپونی، دو‌سیرانی، ریچی،سُمغانی، گُرگَنائی، مُسقانی و نودانی بر پایة الگوهای کامری (1978)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

مدرس-دانشکدۀ فنی شهید باهنر شیراز

چکیده

هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و مقایسۀ نوع نظام مطابقۀ احتمالی در گویش‌های بَنافی، پاپونی، دوسیرانی، ریچی، سُمغانی، گُرگَنائی، مُسقانی و نودانی است. این بررسی، به لحاظ رده‌شناختی، در چارچوب الگوهای کامری (1978)، برای بازنمایی فاعل فعل لازم، فاعل فعل متعدی و مفعول فعل متعدی در بند‌های لازم و متعدی صورت می‌گیرد. الگو‌های مورد نظر عبارتند از: (الف) خنثی، (ب) فاعلی-مفعولی، (ج) کُنایی-مطلق، (د) سه‌بخشی و ردۀ (ه) که کامری نامی برای آن پیشنهاد نکرده است، یعنی، ردۀ غیرفاعلی-غیرفاعلی (دبیرمقدم، 2012). این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است و پیکرۀ مورد استفاده در آن برگرفته از دفتر دوم گنجینۀ گویش‌شناسی فارس (سلامی، 1384) و دو اثر دیگر در گویش پاپونی می‌باشد. یافته‌های این پژوهش گویای آن است که از میان گویش‌های مورد مطالعه، فقط گویش ریچی مطابقۀ یک‌دست فاعلی-مفعولی دارد. سایر گویش‌های این پژوهش، مطابقۀ دوگانه دارند. یعنی، (1) مطابقۀ «فاعلی-مفعولی» در فعل‌های لازم، فارغ از هر زمانی و فعل‌های متعدی در ساخت‌های زمان حال و (2) مطابقۀ «غیرفاعلی-مفعولی» در بندهای متعدی مشتق از ساخت‌های گذشته. علی‌رغم این‌که مطابقۀ غیرفاعلی-مفعولی در زبان‌های ایرانی به رده‌های سه‌بخشی، کُنایی-مطلق و غیرفاعلی-غیرفاعلی دسته‌بندی می‌شود، بر پایۀ داده‌های زبانی حاضر، مطابقۀ غیرفاعلی-مفعولی در گویش‌های مورد بررسی غالباً سه‌بخشی است. در میان این گویش‌ها، بَنافی بیش‌تر ‍از سایر گویش‌ها، ویژگی‌های نظام غیرفاعلی-مفعولی خود را از دست داده است و این تغییر در هم‌سوئی بیش‌تر با نظام فاعلی- مفعولی می‌باشد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Study of Alignment System in Banafi, Papuni, Dosirani, Richi, Somghani, Gorganaei, Mosghani and Nudani within Comrie's Framework (1978)

نویسنده [English]

  • shahram gerami
instructor at Bahonar technical facaulty
چکیده [English]

The aim of the present study is to identify and compare the type(s) of  the possible alignment/agreement system(s) in Banafi, Papuni, Dosirani, Richi, Somghani, Gorganaei, Mosghani and Nudani. This study, typologically, was conducted within Comrie's  framework(1978) to represent S (subject of intransitive verb), A (subject of transitive verb), and P/O (object of transitive verb) in intasitive and transitive clauses. The agreement types are (a) Neutral, (b) Nominative-Accusative, (c) Ergative-Absolutive, (d) Tripartite, and (e) ------, for which he has not proposed any name, that is, the Oblique-Oblique type (Dabir-Moghaddam, 2012). This research is a descriptive analytical study, and the required linguistic data were collected from « Ganjīne-ye gūyeʃ-ʃenāsī-ye Fārs (A Treasury of the Dialectology of  Fars). Vol. 2, compiled by Salami (1384) and two other works in Papun dialect. According to the research findings, only Richi followed dominant (full) nominative-accusative type among the dialects mentioned above. The alignment/agreement types in other dialects were clæssified into two types: (i) Nominative-Accusative system containing the intransitive verbs as well as the transitive verbs formed with the present stem, and (ii) Non-Nominative-Accusative system containing transitive verbs formed with the past stems which often illustrates Tripartite alignment/agreement type in the study. Among the dialects with nominative-accusative versus non-nominative-accusative systems, Banafi, more than other dialects studied,was losing its non-nominative-accusative properties, and this shift was from non-nominative-accusætive to nominative-accusative structures. 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Agreement Types
  • Verbal Agreement Suffix
  • Nominative-Accusative Agreement System
  • Non-nominative-accusative Agreement System
  • Oblique Clitic
انصاری، هادی (1389). بررسی زمان دستوری در گونه پاپونی گویش کوهمره‌ای و مقایسه آن با فارسی معیار. پایان‌نامه کارشناسی ارشد. اصفهان: دانشگاه اصفهان.
جوکار، خداخواست (1388). کمربند سبز فارس گامی در معرفی کوهمره، جروق و نودان. شیراز: نوید.
دبیرمقدم، محمد (1392). رده‌شناسی زبان‌های ایرانی. 2ج. تهران: سمت.
دبیرمقدم، محمد و شهرام گرامی (1399). مطابقه در گویش بهبهانی. ویژه‌نامۀ نامۀ فرهنگستان (10) صص. 117-146.
سلامی، عبدالنبی (1384). گنجینة گویش‌شناسی فارس. (دفتردوم). تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.گروه نشر آثار.
کریمی، یادگار، (1392)، مطابقه در نظام کُنایی (ارگتیو) زبان‌های ایرانی: رقابت واژه‌بست و وندالف. اصفهان: مجلۀ پژوهش‌های زبان‌شناسی. سال چهارم. شمارۀ دوم. پاییز و زمستان1391.  
کشاورزی، سودابه. صیاد کوه، اکبر. سیادت، عسکر. (1398). ساختمان صرفی فعل در گویش پاپونی کوهمرۀ نودان. ادبیات و زبان‌های محلی ایران ‌زمین. (نشریۀ علمی). دورۀ جدید- 5 (2)، پیاپی 24.
Anderson,S. R. (2005). Aspects of the Theory of Clitics.Newyork, Oxford: Oxford University Press.
Comrie, B. (1978). Ergativity. In W. Lehmann (ed.). Syntactic typology. Sussex: The Hærvester Press.
Spencer, A. (1991). Morphological theory: An introduction to word structure in generative grammar. Oxford: Basil Blackwell.