تناوب سببی نوعی تناوب گذرایی بین یک فعل سببی و همتای ضدسببی آن است. در مورد رابطه بین این دو گونه فعلی به طور کلی دو نوع رویکرد از سوی زبانشناسان اتخاذ شده است: اشتقاقی و غیراشتقاقی. در رویکرد اشتقاقی، یکی از دو گونه، پایه و دیگری مشتق فرض میشود. در رویکرد اشتقاقی پایه ـ ناگذر (رویکرد سببی­سازی)، فرض بر این است که گونه ضدسببی پایه و گونه سببی مشتق است. در حالی که در رویکرد اشتقاقی پایهـ گذرا (رویکرد ضدسببی­سازی) گونه سببی پایه و گونه ضدسببی مشتق فرض میشود. در رویکرد غیراشتقاقی یا پایه ـ مشترک رابطه مستقیم اشتقاقی بین دو گونه برقرار نمیشود و هر دو از یک منبع سوم یا ریشه نشأت می­گیرند. هدف از مقاله حاضر بررسی کارآمدی رویکردهای یاد شده در تحلیل نشانههای ساختواژی فعل­های تناوبی در گویش خوری از زبان­های ایرانی شمالغربی رایج در کویر مرکزی ایران است. شواهد ساختواژی در این گویش نشان می­دهد رویکردهای اشتقاقی به تناوب سببی دارای راهبرد تحلیلی کلی نیستند و تنها قادرند نشانه­های ساختواژی در یکی از دو گونه سببی یا ضدسببی را توضیح دهند. در مقابل به نظر میرسد رویکرد غیراشتقاقی پایه ـ مشترک می­تواند تنوع ساختواژی در تناوب سببی (نشانداری یکی از دو گونه یا هر دو گونه) را در گویش خوری بهطور جامع تحلیل کند.